الگوهای تعادل میان کار و زندگی و کیفیت‌بخشی به زندگی کاری با حفظ استحکام خانواده

ساخت وبلاگ

الگوهای تعادل میان کار و زندگی'>زندگی

و کیفیت‌بخشی به زندگی کاری با حفظ استحکام خانواده

شفیعی مطهر

امام علی (ع) می فرمایند :

از رحمت خدا به دور اند مردمی که با داشتن آب و زمین گرسنه باشند .


امروز 22مهرماه برابر با 14 سپتامبر «روز جهانی استاندارد» است. بدین بهانه مقالۀ زیر تحت عنوان فوق تقدیم پژوهشگران فرزانه می‌شود.

چکیده

زندگي عدالت‌مدار ، مديريتي استوار مي طلبد.انسان پيش از هر كس و هر كار مكلّف و موظّف به مديريت بر خويشتن است.

يكي از مهم‌ترين حوزه‌هاي مديريتي كه سطحي والا و بالا از عدالت را مي‌طلبد، ايجاد و حفظ تعادل بين كار و زندگي است. ما در اين مقال اين دغدغه را پي مي‌گيريم.

در راستاي تبيين اين نكات نخست جايگاه كار و تلاش را در بينش و حوزۀ ارزشي اسلامي به بررسي مي‌نشينيم. سپس «نقش كار و تلاش در پيشرفت ملّت‌ها» و نیز « نظم كاري در جامعۀ اسلامي» را بازیابی می‌کنیم. در ادامۀ مقال معنا و مفهوم زندگی را در آیینۀ تعاریف گوناگون به تماشا می‌نشینیم.

در اینجا تعاریف خانواده را در بینش اسلامی و جامعه‌شناسی مرور می‌کنیم و سپس به جمع‌بندی می‌پردازیم و روش‌های ایجاد هماهنگی بين كار و زندگي را با استناد به یافته‌های دینی و علمی ارائه می‌کنیم.

کلیدواژگان : کار ، زندگي ،خانواده ، تعادل ميان كار و زندگي

مقدمه

حيات و حركت در چنين دنيايي پيچيده و درهم تنيده مستلزم همتي عاشقانه و كاري هوشمندانه است. آينده جهان در دستان توانمند مردمي است كه كار و تلاش زيركانه برآمده از عقلانيتي كارآزموده را وجهه همت عالي خود قرار دهند ؛ پستي و بلندي ها را بشناسند و از سختي ها نهراسند.

در زندگي همه ما كار از اهمّيّت ويژه و خاصّي برخوردار است؛ اما در كنار آن تفريح و استراحت بسيار مهم است؛ آن‌قدر كه مي‌تواند در چگونگي انجام كارمان و كيفيت آن بسيار مؤثر باشد.

بنابراين بهتر است قبل از هرچيز به سؤالاتي در زمينه كار و ساير جنبه‌هاي زندگي خود پاسخ دهيم:

آيا وظايف شغلي خود را به وظايف خانوادگي‌مان ترجيح مي‌دهيم؟

آيا گرفتارتر از آن هستيم كه بتوانيم اوقاتي را با فراغ بال و آسودگي خاطر سپري كنيم؟

آيا به سادگي در برابر مقررات اداري سر تسليم فرود مي‌آوريم يا هميشه شتاب‌زده و عجول هستيم؟ و... .

پاسخ مثبت ما به هر يك از پرسش‌هاي مذكور براين نكته دلالت دارد كه مراقبت از كارمان را مهم‌تر از مراقبت از خود مي‌دانيم و موجوديت خود را به كارمان باخته‌ايم. اين نكته را فراموش نكنيم كه در زندگي ما هيچ چيز ارزشمندتر از شادماني، آرامش و رضايت خاطر نيست و در واقع كار و تلاش طاقت‌فرسا براي دستيابي به اين نعمات و موهبت‌هاست.

به هر حال هر گاه از جاده اعتدال منحرف شويم و در فعاليت‌هاي شغلي افراط داشته باشيم، شك نكنيم كه يك قرباني تمام عيار خواهيم شد. ما فقط نبايد خود را از زير نفوذ و سلطه ديگران رها كنيم؛ بلكه رهايي از قيد و بند اجبارهاي شغلي هم حائز اهميت است.

بسياري از افراد در زندگي شخصي و در روابط با اعضاي خانواده و فاميل بر اوضاع خود اقتدار كامل دارند و هرگز آلت‌دست نمي‌شوند؛ اما همين افراد به سادگي در محدوده كسب و كارشان مورد نفوذ و تحت كنترل و هويت ديگران قرار مي‌گيرند؛ در واقع مشغوليت‌هايشان به آنان اجازه نمي‌دهد كه به خود بپردازند و به قدر كافي از خانواده‌شان مراقبت كنند.

رعايت تعادل بين كار و زندگي امري دشوار است و مهارت ها و آگاهي هايي لازم دارد. اين مقال دغدغه ايجاد تعادل را در سيماي الگوهايي مي جويد كه بتوانند در اين جهاد عدالت طلبانه كامياب شوند.

كار و تلاش در حوزه ارزشي اسلامي

قصّه نگار آفرينش جان، و پروردگار پيدايش جهان، چون سرنوشت بشر را رقم زد، شهد شيرين نعمت ها را در نهانگاه مهد زمين آفريد. رمز دستيابي و راز كاميابي بشر را در كار قرار داد.

كار، كليد بهره وري از منابع طبيعت آفريدگار، و خزانه هاي رحمت پروردگار است.

«خداوند زمين را براي همة مردم نهاده، در آن ميوه و درختان خرماي جوانه دار، و دانه ها و گياهان خوشبو وجود دارد.»(الرّحمن،12-9)

«وَالْاَرْضَ وَضَعَها لِلْاَنامِ. فيها فاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذاتُ الاَكْمامِ. وَالْحَبُّ ذو الْعَصْفِ وَالرَّيحانِ»

«و خداوند بشر را به وسيله كار به آباداني زمين گماشت:»

«هُوَ اَنْشَأكُم مِنَ الْاَرْضِ وَ استَعْمَرَكُم فيها ..»(هود،61)

«… او شما را از زمين پديد آورده و به آباداني آن گمارده است …»

خداوند دوست ندارد عده اي بدون كار و كوشش مالك نعمت هاي الهي شوند:

«كَيْلا يَكُونَ دوُلَةً بَيْنَ الاَغْنياءِ منْكُم …»(حشر،7)

«… تا فقط ميان ثروتمندان شما دست بر دست نگردد …»

كساني كه بدون انجام كار به وسيله استثمار سربار جامعه مي شوند، و از دسترنج ديگران زالو وار بهره مند مي گردند، دور از رحمت خدا هستند:

رسول خدا (ص) «مَلْعُونٌ مَنْ اَلْقي كَلَّهُ عَلَي النّاس»

«هر كس در زندگي خويش بار دوش مردم شود از رحمت خدا محروم است.»

(وسائل، ج 12 ، ص18)

دستيابي بر ثروت و منابع و نعمت ها جز از طريق كار با راه صحيح شرعي ممنوع و نامشروع است:

«… وَلاتَاكُلُو اَموالَكُم بَيْنَكُم بِالباطِلِ»(بقره،188)

«اموال خويش را ميان خود از راه باطل مصرف نكنيد.»

در اسلام ارزش كار تا بدان پايه بلند است كه اين سخن پيامبر اكرم (ص) يك اصل اقتصادي شمرده شده:

«مَنْ اَحْيي اَرْضاً فَهِيَ لَهُ»؛ هر كس زمين بايري را آباد كند، آن زمين از آن اوست.

و بيكاري به قدري مذموم و نكوهيده است كه هر نوع آن محكوم است:

پيامبر اكرم(ص):«لارُهبانيةَ فِي الْاسلامِ» در اسلام رهبانيت و تارك دنيا شدن وجود ندارد.

امام موسي بن جعفر عليه السلام مي فرمايند:

«اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوام الفارغ» «وسائل، ج12، ص36»

«همانا خداي مقتدر و شكوهمند بندة پر خواب و بيكار را دشمن دارد.»

برعكس زحمتكشان از نظر اسلام مجاهدان راه خدايند:

امام صادق (ع) : «اَلْكاذُ عَلي عيالِهِ كَالْمُجاهِدُ فِي سَبيل الله»(وسائل،ج7 ،ص43)

اسلام كار كاذب با كسب درآمد بدون انجام كار مفيد را نامشروع مي داند:

امام صادق(ع):

«من هيچ خوش ندارم آسيابي را اجاره كنم و همان آسياب را با قيمتي بيشتر به ديگري اجاره دهم، بي آن كه در اين ميان لااقل ضمانتي بر عهده گرفته يا در آن آسياب كار تازه اي انجام داده و آن را مجهزّتر كرده باشم.»(وسائل، ج13، ص259).

برادر امام موسي كاظم(ع) از آن حضرت مي پرسد: «شخصي يك ماده غذايي را مي خرد، آيا مي تواند پيش از آن كه كالا را تحويل بگيرد، آن را به ديگري بفروشد؟

امام (ع) مي فرمايند:

«اگر با سود بفروشد نمي تواند پيش از تحويل گرفتن آن را به ديگري بفروشد؛ ولي اگر مايه كاري بفروشد، يعني به همان قيمت خريد، بدون سود بفروشد، اشكالي ندارد.»

تحريم شديد ربا خود ناشي از كسب درآمد بدون انجام كار مفيد است.

عصاره بحث فوق را اين آيه قرآن بيان مي فرمايد:

«وَ انْ لَيْسَ للانسانِ اِلاّ ما سعي …»(نجم،41)

«و براي انسان سود و نفعي نيست مگر آنچه را كه در پرتو كار و كوشش به دست آورد.»

در بخشي از آية 70 سورة هود مي فرمايد:

«… وَ وُفِيَّتْ كُلّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَهُوَ اَعْلَمُ بِما يَفْعَلُونَ»

«و هركس برابر كاري كه انجام داده است مزد تمام و كمال دريافت مي دارد و خداوند داناتر است به آنچه مي كنيد.»

سوره شوري، آيه 15 مي گويد:«… لَنا اَعْمالُنا وَلَكُمْ اَعْمالُكُم …»

براي ماست كارهاي ما و براي شماست كارهاي شما، هركس پاداش كار خود را دريافت مي كند.

خداوند در سورة زلزال مي فرمايد(در روز قيامت) پس هر كس به اندازه ذره اي كار نيك انجام دهد ،پاداش آن را مي بيند و هر كه به اندازة ذرّه اي كار بد انجام دهد، پاداش آن را مي بيند.»

براساس بخشي از نامة علي (ع) به مالك اشتر: تقاضا و مطلوبيّت در تعيين قيمت كالا نقشي ندارد و قيمت يك كالا از كاري كه براي توليد آن انجام گرفته، ناشي مي گردد و بايد قيمت، عادلانه بوده به گونه اي كه به هيچ يك از طرفين معامله اجحاف نشود.

تلاش براي سامان دادن به امور اقتصادي، افزون بر آن كه به عزتمندي و سربلندي شخص مي‌انجامد، شرط اصلي شكوفايي اقتصادي است. از اين رهگذر، همه اهل‌بيت(ع) به كار و تلاش، بسيار اهميت مي‌دادند، به ‌گونه‌اي كه خود در زمين و مزرعه خويش يا به صورت‌هاي ديگر، به كار مي‌پرداختند.

شخصي به نام محمد بن منكدر مي‌گويد:

روزی در هوايي گرم، اطراف مدينه، ابوجعفر محمد بن علي(ع) امام محمدباقر(ع) را ديدم. وي براي كار كردن از مدينه بيرون آمده بود. با خود گفتم:

سبحان الله! بزرگي از بزرگان قريش در چنين هواي گرمي و با چنين حالي در طلب دنياست! بايد نزد وي بروم و او را موعظه كنم.

پس به او نزديك شدم و سلام كردم. وي درحالي‌كه عرق مي‌ريخت، پاسخ سلامم را داد. پس به او گفتم:

آيا بزرگي از بزرگان قريش در چنين هوا و شرايط دشواري به دنبال دنياست؟ اگر در چنين حالي اجل تو فرا برسد، چه خواهي كرد؟ او در پاسخ گفت:

«اگر در چنين حالتي مرگم فرا برسد، در شرايطي فرا رسيده است كه من در حال اطاعت از خداوند هستم؛ چرا كه بر اثر اين كار و كوشش، خود و خانواده خود را از تو و مردم بي‌نياز مي‌سازم. من از آن مي‌ترسم كه مرگم در حالي فرا برسد كه به نافرماني خدا مشغول باشم.

محمد بن منكدر با شنيدن چنين پاسخي عرض كرد:

خدا تو را از رحمت خويش برخوردار سازد! راست گفتي. من مي‌خواستم تو را موعظه كنم، اما تو مرا موعظه كردي».

اين بخش از مقال را با شاهدي از تحريرالوسيله حضرت امام خميني (ره) به انجام مي رسانيم:

«اگر كسي تور و قايق ماهيگيري را به چند كارگر بدهد تا به صيد ماهي بپردازند؛ آنچه ماهي صيد مي شود از آن كارگران است و به صاحب قايق و تور بايد اجرت المثل پرداخت.»

در تأييد اين امر كه درآمد بايد در ازاي كار باشد، در متون اسلامي آن قدر روايت ديده مي شود كه هر پژوهشگري را متقاعد مي كند كه دراسلام اعم از قرآن، كلام پيامبر (ص) و گفتار معصومين (ع) آنچه ارزش آفرين است نيروي كار انسان است؛ لذا قيمت يك كالا يعني پرداخت پول ارزش كالا بايد برابر با مقدار كاري باشد كه در توليد يك كالا انجام شده است.

اينك كه ارزش كار در اسلام شناخته شده بدنيست براي تكميل بحث نظريّات چند تن از انديشمندان غرب را بياوريم.

نقش كار و تلاش در پيشرفت ملت ها

«آدام اسميت»- پدر علم اقتصاد مدرن- كار را تنها عامل ارزش دهندة به كالا مي داند؛ بنابراين در تئوري ارزش نيز تنها كار را عامل ارزش مبادله مي شناسد.

اسميت در مرحله اول نظرية خود اذعان مي كند كه ارزش مبادلة كالا به وسيلة نيروي كار متبلور در توليد آن كالا تعيين مي شود. اين بدان معناست كه مقدار كار مصرفي جهت توليد يك كالا تنها تعيين كننده قيمت آن كالا است. اسميت در مرحلة دوم نظرية خود را اين گونه تكميل مي كند، كه ارزش كالا به وسيله كار حاكم در بازار در موقع فروش تعيين مي شود.

پس از اسميت «ريكاردو»(1822- 1772 ميلادي) كه از تئوري كار اسميت خوشنود نبود، مي خواست ثابت كند كه حتي در زندگي مدرن سرمايه داري نيز «كار» تنها عامل توليد مي باشد.

ريكاردو در اواخر عمر دربارة تئوري ارزش به جاي يك عامل توليد دو عامل را معرفي مي كند:

كار و سرمايه.

«كارل ماركس»(1882-1818) مي گويد:

«ارزش مبادلة كالاها بايد قابليت بيان در چيزي باشد كه در كليّه آن ها مشترك بوده، بيانگر مقدار كم يا زياد آن شود. ارزش مصرف با چيز مفيد تنها از آن جهت ارزش دارد كه كار مجرّد انسان در آن تبلور يافته يا مجسم شده است. حال چگونه مقدار اين ارزش را بايد اندازه گيري كرد؟ بديهي است كه به وسيله مقدار ارزشي كه جوهر آن را آفريده و كاري كه در آن شيئي وجود دارد. در هر حال مقدار كار به وسيله مدت يا زمان كار كه خود را در استاندارد هفته ها، روزها و ساعات نشان مي دهد، اندازه گيري مي شود(كتاب سرمايه ماركس، ج2،ص28 ).

وي در جاي ديگر مي نويسد:

«نيروي كار كل جامعه، كه متبلور در ارزش كل كالاهاي توليد شده توسط جامعه مي باشد، علي رغم اين كه از واحدهاي بي شمار افراد به وجود مي آيد، در اينجا به عنوان توده همگن نيروي كار انسان تلقّي مي شود. هريك از واحدهاي مذكور تا آنجا كه از مشخصة ميانگين نيروي كار جامعه برخوردار است، چيزي شبيه ديگري است … كار اجتماعي لازم كاري است كه در شرايط توليد معمولي، و با درجة متوسط مهارت و شدّت كار رايج در عصر مورد نظر، براي توليد كالا لازم مي باشد(همان،ج1،ص54 ).

تقريبا در همه كشورها و همه ملت هايي كه انقلاب مي كنند ، به منظور جبران عقب ماندگي ها و خرابي هاي ناشي از استبداد و لطمات جنگ و انقلاب بر ساعات كار خود مي افزايند.

با نگاهی به سیر تحول و تطور ملت ها درمی یابیم که نقش كار مهم ترین نقش را در ایجاد تحول بر عهده داشته است. ملت های انقلابی دنیا پس از پیروزی انقلابشان برای جبران عقب ماندگی ها بر ساعات کار خود افزوده اند.

« تسوئی چونگ یوان » وزیر وقت چین ( در آغاز انقلاب چین) که خود روزی ۱۲ تا ۱۴ ساعت کار می کرد ، مي گفت:

« ما در آغاز برنامه پنج ساله دوم توسعه فرهنگی (۵۷-۱۹۵۱) این شعار را برگزیدیم: دانش آموزان را برای همه کارها تربیت کنیم . کوشیدیم از هر دانش آموز یک کارگر ، و از هر كارگر يك دانش آموز بسازيم.»

یک روزنامه نگار کمونیست ایتالیایی به نام « آلبر توجاکوویلون » نوشته است:

« هزاران مدرسه کار کشاورزی در چین ایجاد شده تا تمام افراد جامعه از شهری و روستایی بتوانند در آن کار بدنی بکنند. داوطلبان قبل از پذیرفته شدن در این مدارس باید صلاحیت سیاسی و اجتماعی خود را ثابت کنند . برای این کار باید از دفتر کار خود بیرون بیایند ، با فقيرترين مردم بياميزند و حقيرترين كارها مانند : پاك كردن توالت ها و جاروكشي و زباله جمع كني را انجام دهند تا صلاحيت ورود به مدرسه را پيدا كنند. اين كارها را هم نبايد شبانه يا به طور مخفي ، بلكه در روز روشن بايد انجام دهند و فريادزنان به همه بگويند كه اين كارها را انجام مي دهند.»

در کاوش رمز پیروزی و راز بهروزی ژاپنی ها درمی یابیم که این هر دو نهال ریشه در زلال فرهنگ کار دارد.

نظم كاري در جامعه اسلامي

در يك جامعة اسلامي، «وجدان كار و انضباط اجتماعي» ايجاب مي كند كه:

1- شغل ها در چهارچوب ايدئولوژي مفيد بوده، به درستي انجام گيرد.

2- چون هر دسته از صاحبان مشاغل در يك طرح واحد اسلامي كار مي كنند، لذا هريك به عنوان عضوي از يك بدن به حساب آمده، هر يك براي قوام ديگري كه الزاماً قوام خود نيز خواهد بود، با جان و دل مي كوشند.

3- هر دسته و هر يك از صاحبان در كار خود بايد تخصص داشته باشند. به گونه اي كه ديگري كار وي را نتواند انجام دهد. آن گونه اي كه گوش در اندام هاي بدن انسان نمي تواند كار چشم را انجام دهد و دست كار دهان را.

4- در تخصص يافتن و تقسيم كار بين گروه هاي مختلف جامعه، دست نامرئي طبيعت- آن گونه كه كلاسيك ها يا انديشمندان سيستم سرمايه داري آزاد معتقد هستند- بايد دخالت داشته باشد. يعني مشاغل خود به خود توزيع نگردد، بلكه دولت اسلامي با توجّه به مصالح جامعه به وسيله برنامه ريزي هاي مدبّرانه، نقش ارشادي را در تقسيم كار جامعه ايفا كند.

علي (ع) درعهدنامة مالك اشتر مي فرمايد:

«و هريك از آن دسته ها را بر حكمران حقي است به اندازه اي كه كار ايشان را به صلاح آورد…»

5-آثار انضباط اجتماعي اين گونه جلوه گر مي شود:

در صورتي تقسيم كار در يك جامعه فرد پذير انجام مي پذيرد، كه بر اساس اين شرايط باشد:

الف: برنامه ريزي در مورد تقسيم كار توسط دولت انجام گيرد.

ب-حق و عدالت در تقسيم كار نقش اساسي ايفا كند.

برنامه ريزي دولت در مورد تقسيم كار بايد به گونه اي باشد كه تعاليم قرآن و اسلام و عدالت آن را تصويب كرده باشد، كليه كارها و مشاغل غير ضروري اسراف آميز، غير انساني و مشاغلي كه استقلال و امنيت و اخلاق جامعة اسلامي را به خطر مي اندازد، ممنوع اعلام گردد.

مثلاً مشاغلي چون: مشروب فروشي، قمار خانه، دلّالي و واسطه گري، فال گيري، رمّالي و دعا نويسي، روسپي گري، بورس بازي، زمين بازي و … بايد ممنوع شده به تدريج در جامعه برافتد.

در باب تقسيم كار توسط دولت ، لازم به تذكر است كه در حكومت تقسيم كار اجتماعي نيست؛ بلكه با توجه به اين امر كه فرصت هاي برابر در اختيار كليه افراد مي باشد و انجام كارهاي غير ضروري جامعه در چهارچوب مسائل مربوط به واجب كفايي برعهدة كلية افراد است. دولت در برنامه ريزي نيروي انساني تعداد افراد ماهر و متخصص را در زمينه هاي مختلف معين مي سازد، و با حفظ آزادي انتخاب، شغل افراد را با توجّه به صلاحيّت و لياقتي كه دارند، در گزينش شغل ارشاد مي نمايد.

البتّه انجام امر فوق نبايد به مهره شدن افراد و «اُرگانيفيكاسيون» و«الينه سيون» بينجامد. ارلگانيفيكاسيون عبارت است از تبديل يك فرد كه قابليّت انجام تمام اعمال و كارها را دارد، به فردي كه فقط يك عمل را مي تواند انجام دهد.

پذيرش نظم و انضباط نه تنها از آن جهت كه موجب پيشرفت غربي ها شده، بلكه چون از ضروريات جامعة اسلامي و از متن اسلام است،- رمز پيروزي و موفقيت ما مي باشد. حال اگر بناست اين عنصر را پس از آزمايش بپذيريم، غرب بهترين آزمايشگاه است.

مثلاً يكي از عوامل موفقيت جامعة ژاپن را انضباط اجتماعي و تعهد عموم در برابر وجدان كار و استاندارد محصول مي دانند. در ژاپن همه به طور ارگانيك يكديگر را قبول دارند. شركت ها همه ماليات خود را محاسبه و داوطلبانه مي پردازند. همه به همديگر كمك مي كنند، لذا بدون كمك غرب پيش رفتند.

آن گاه ما مي توانيم خود را جامعه اي منضبط و داراي وجدان كاربدانيم كه با همان روحيه اي كه خمس و زكات خود را مي پردازيم، با همان روحيه عوارض گوناگون و ماليات خود را محاسبه و واريز كنيم. تخلف از قوانين و مقررات، از جمله راهنمايي و رانندگي را چون ساير منكرات مذهبي حرام و منكر بشماريم.

زندگی چیست؟

زندگي چيست؟واقعا معناي زندگي چيست؟ايا زندگي نفس كشيدن است؟ايا زندگي حركت كردن است؟ايا زندگي معناي خاص فعل بودن است؟

نه چنين نيست,حيوانات نيز همگي نفس مي كشند,حركت مي كنند ولي چيست كه ما را نسبت به آن‌ها تمايز مي دهد؟چه چيزي است كه ما را برتر مي كند؟چيست كه به حيوان ناطق ارزش مي دهد؟اري,اين گوهر پنهان عشـــــــــــــق است.عشق پاك,عشق حقيقي,عشق خدايي,عشق بين دو انسان,عشق بين انسان و خدا,عشقي كه آينۀ دل را جلا مي دهد تا زنده بودن و زندگي كردن در آن جلوه كند,عشقي كه انسان را چنان مست و از خود بي خود مي كند كه معناي زندگي حقيقي را درك كند,عشقي كه عناصر اصلي ان محبت و دوست داشتن هستند,عشقي كه انسان در پناهش ديگر تنها نيست.عشقي كه ضمير خفتۀ انسان را بيدار مي كند,عشقي كه انسان را از درون شعله ور مي كند و تمام غم ها را در آتش خود مي‌سوزاند,عشقي كه به انسان مي فهماند لازمۀ رسيدن رفتن و حركت كردن است,حركتي كه نيروي خود را از عشق مي گيرد,عشقي كه با گذشت زمان نه تنها كم رنگ نمي شود و ازبين نمي رود بلكه بيشتر در وجود آدمي تجلي مي كند,عشقي كه در آن ديگر انسان آرزوي مرگ نمي كند,عشقي كه در آن وجود انسان,ذهن انسان و قلب انسان سرشار از حس لذت بخش زيستن مي شود,سرشار از حس بودن مي‎شود,عشقي كه در ن وجود انسان مملو از توان ايستادن است,توان ايستادن در مقابل سختي,توان ماندن,توان زندگي كردن ...

در اولین قدم از جست و جو برای یافتن هدف زندگی و راه رسیدن به آن، پای ما به زنگ خطری برخورد می کند که هر چند تکان دهنده است، اما برای هوشیاری و دقت بیشتر، سودمند خواهد بود. آن زنگ خطر با زبان خود به ما چنین می گوید:

«تنها یک بار این راه را خواهی رفت و یک بار زندگی را تجربه خواهی کرد».

این اخطار مهم و جدّی، ما را بر آن می دارد که با دقتی متناسب با اهمیت موضوع و موشکافی بسیار، به کاوش بپردازیم و ضریب اطمینان بالایی برای یافته خود دست و پا کنیم.

با توجه به نکات مذکور، متوجه خواهیم شد که شناخت هدف زندگی، کار آسانی نیست؛ تا در توان ما یا امثال ما که خود برای اولین و آخرین بار از این راه می گذریم و گویی باید دستی از آستین غیب برآید و با انگشت اشاره ای، هدف و سمت و سوی آن را به ما بنمایاند.

خوشبختانه باید بگوییم این دست، برآمده و در تعیین هدف و چگونگی رسیدن به آن، کاری کارستان کرده است. خداوند مهربان که دوست دارد ما سعادتمند و نیک فرجام باشیم و برناتوانی ما در این باب، علیم است، حکیمانه و مشفقانه، در حالی که به همه جهان هستی احاطه داشته، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام، می داند و هدف زندگی و راه رسیدن به آن را به خوبی و پله پله، به ما می آموزد و ما که این را کامل ترین و مطمئن ترین تعلیم می دانیم، با استفاده از آیات قرآنی - یعنی سخن خداوند - آن را برای شما باز می گوییم.

خداوند متعال در آیات گوناگونی این حقیقت را برای ما بازگفته است که همه جهان هستی و به ویژه انسان به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامی امور و پایان زندگی، به سوی خداوند و از آنِ اوست؛

«وَ إِلَی اللّهِ عاقِبَتُ الْأُمُورِ؛ و فرجام کارها، به سوی اوست».

(شجاعي ، محمد، مقالات، سروش، تهران، ج اول)

«وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛ و [همه] کارها به سوی خدا بازگردانده می شود».

(جعفري، استاد محمدتقي ، فلسفه و هدف زندگی)

بر این اساس، هدف، غایت، فرجام و آرمانی که اسلام برای بشر تصویر کرده، فقط خداست و آدمی با جدا شدن از اصل و حقیقت خویش که همان «روح خدا» می باشد، دوباره به سوی خداوند در حرکت است و در واقع، جهان به سوی آن هدف، در جریان است و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم، رو به سوی آن هدف داریم؛ هدفی که ماورای زندگی و عالم مادی و بلکه محیط بر عوالم دیگر است. بنابراین، هدف از زیستن آدمی در این دنیا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خویش است و این، عبارت است از حرکت و صعود و بازگشت به سوی خداوند و به بیان دیگر، انسان تنزل یافته، باید تلاش کند تا دوباره خود را پاک گرداند و کمالات از دست رفته، محدود شده و زیر حجاب قرار گرفته خود را باز یابد و به حقیقت اصلی خود نایل آید.

چگونگی رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را نیز خداوند متعال، خود روشن ساخته است. حضرت حق، رسالت تبیین این چگونگی را بر دوش برترین انسان ها، یعنی انبیا قرار داده است و در واقع، در پرتو پیروی از ایشان و عمل به هدایت ها، ارشادات و تعالیم آنان است که آدمی می تواند به اصل خود، یعنی حقیقت انسانیت و روح خدا که هدف اصلی و زندگی اوست، دست یازد. به بخشی از آیات خدا در این باب توجه فرمایید:

«فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ؛

پس ای خردمندانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید. راستی که خدا به سوی شما تذکاری فرو فرستاده است؛ پیامبری که آیات روشن گر خدا را بر شما تلاوت می کند؛ تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون ببرد».

(جعفري ، استاد محمدتقي ، زندگی ایده آل و ایده آل زندگی)

این آیات با لحن خاصی، این حقیقت را مطرح می کنند که پیامبران آمده اند تا با دستگیری انسان، او را از تاریکی هایی که به واسطه تنزلش از موطن اصلی خود در آن افتاده، خارج کنند و او را به سوی نور - که همان حقیقت انسان و «روح خدا» بودن اوست - ببرند؛

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً وَ داعِیاً إِلَی اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً؛

ای پیامبر! ما تو را [به سِمت ] گواه و بشارت گر و هشداردهنده فرستادیم و دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او و چراغی تابناک».(نصري، عبدالله ، انسان از دیدگاه اسلام)

این عبارات نیز حکایت گر این حقیقت است که بعثت انبیا، برای دعوت به سوی حضرت حق است و آنان همچون چراغی تابناک، روشن گر راه آدمی در رسیدن به مقصود و هدف زندگی اند.

ناگفته نماند که قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را دو رکن اساسی و دو ره توشه مهم برای رسیدن به هدف حقیقی و اصلی انسان در زندگی تلقی کرده است. از میان آیات بسیار، تنها به چند نمونه زیر اشاره می کنیم:

«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ؛

به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم؛ سپس او را به پست ترین [مراتب] پستی بازگردانیدیم؛ مگر کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند که پاداشی بی منت خواهند داشت»(قرباني ، زين العابدين، فلسفه و هدف زندگی)

«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ؛

واقعاً انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند».(مطهري ، مرتضي، هدف زندگي)

بنابراین، بر اساس آیات قرآن امور زیر روشن می شود:

1. هدف زندگی، خارج از آن و در پایان راه آن قرار دارد و نه در متن آن.

2. هدف زندگی، رسیدن و بازگشت به حقیقت اصلی خود، یعنی «حقیقت انسان» و روح خدا است.

3. خداوند، چگونگی و کیفیت رسیدن به این هدف را توسط انبیای الهی برای ما روشن ساخته است. خداوند در کنار عقل که حجت درونی است و در راه رسیدن به هدف زندگی، ما را به کلیاتی رهنمون می کند، انبیا و کتاب های آسمانی را به منظور راهنمایی و معرفی جزئیات این راه، فرستاده است.

4. ایمان و عمل صالح، دو رکن اصلی و مهم برای نیل به هدف حقیقی زندگی تلقی شده اند.

از آن چه به طور فشرده و اجمالی گفتیم، روشن می شود که هدف زندگی برای «انسان»، یکسان است و هر کس به اندازه ایمان و عمل صالحی که دارد و یا کسب می کند، می تواند به هدف حقیقی زندگی دست یابد. معنی این سخن، این است که عارف بودن یا مذهبی بودن، لزوما از هنرمند بودن یا جوان بودن یا تلاش گر بودن یا پزشک بودن جدا نیست؛ بلکه صاحبان هر شغل و حرفه ای و دارندگان هر ذوق و طبعی، می توانند با شناخت صحیح هدف زندگی و چگونگی رسیدن به آن و انجام اعمال و داشتن عقاید صحیح و اوصاف و اخلاق پسندیده و در یک کلام، «ایمان و عمل صالح»، در سیر به سوی خداوند و بازگشت به حقیقت انسانی، شرکت جویند.

با این نگاه به هدف زندگی، تلاش در جهت ایمان و عمل صالح، هر چند سخت باشد، اما بسیار لذت بخش است. رو به سوی خدا آوردن، هر چند دوری برخی از اطرافیان را به دنبال دارد، اما بسیار آرامش بخش و آمیخته با انس و لطف است و هجران از این وصال، بسیار جان سوز است.

اصول زيست انساني به ما مي گويد : ما موظفيم در هر زمان و هر مكان ضروري ترين كار متناسب با آن موقعيت را انجام دهيم. در تعربف عدالت مي گويند : « العدل وضع کل شیء فی موضعه» ؛ عدالت يعني قرار دادن هر چيزي در جايگاه شايسته آن است.

هر‌کدام از ما باید اصول و ارزش‌هایی د‌اشته باشیم که به آن‌ها بسیار مقیدیم. یکی از مهم‌ترین قانون‌های زندگی در تمثیل زیر بیان شده است:

هرچیز به جای خویش نیکوست!

«شیخ محمود شبستری» در «گلشن راز» شعر زیبایی را آورده است:

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست

که هر چیزی به‌جای خویش نیکوست

اگـــر یـــــــک ذره را بــــــــــرداری از جای

همـــــه عالــــم فرو ‌ریزد ســـــرا‌پای

مهم‌ترین هنر زندگی، این است که «جای درست هر‌چیز» را پیدا کنیم. برخی از افراد، احساسات و رفتارهای بشری را به «خوب و بد» تقسیم می‌کنند. برای نمونه محبت، ترحم، بخشش و انعطاف را خوب می‌دانند و خشم، حسابگری و سخت‌گیری را بد می‌دانند. چنین نیست! محبت اگر در جای درستِ خود اعمال شود، زیباست. اگر محبت را نابه‌جا به‌کار بریم، نه‌تنها زیبا نیست که زشت و زشتی‌آفرین است!

شنیده‌اید که:

درشتی و نرمی به هم در به است

چو رگزن که جراح و مرهم‌نه ‌است

و این‌که:

ترحـــــم بر پلنــــــگ تیز‌دندان

ستمکاری بود بر گوسفندان

همه‌جای زندگی نباید انعطاف و گذشت داشته باشیم. هر‌کدام از ما باید اصول و ارزش‌هایی د‌اشته باشیم که به آن‌ها بسیار مقیدیم.

در دعای معروف آرامش می‌خوانیم:

«خداوندا! آرامشی عطا فرما که بپذیریم آن‌چه تغییر‌نیافتنی است‌ و شهامتی که تغییر‌دهیم آن‌چه تغییر‌یافتنی است و خردی که تفاوت این‌دو را دریابیم!»

بنابراین حفظ تعادل در میان مقتضیات کار و ضروریات زندگی از اهم وظایف و دغدغه های انسان است.

نگرانی در باره معنی و هدف زند گی از ويژگی های بشر به عنوان يک موجود متفکر و کاوشگر است. ديگر موجودات عالم،مسير طبيعی زندگی خود را از ابتدا تا به انتها بدون پرس و سؤال و چون و چرا طی می کنند. اين از شکوه و شايد شور بختی بشر است که در طول تاريخ، دم به دم اين پرسش را برای خود و ديگران مطرح ساخته و چرایی هستی خود را زير سؤال برده است.

داستايوفسکی نويسنده شهير روسی در اين باره می گويد:

"راز وجود آدمی در اين است که انسان تنها نبايد به سادگی زندگی کند، بلکه بايد کشف کند که چرا بايد زندگی کند."

درتاريخ انديشه انسانی موضوع هدف و معنی زندگی در دو نهايت کلی مورد بررسی قرار گرفته است: در يک قطب اعتقاد به اصل مطلق وجود و سرنوشت مقدر حاکم است ودر قطب ديگر انکار هر نوع معنی ومقصود برای زندگی وبيان اين که زندگی انسانی يک پديده کاملأ بی محتوا و بدون معنی است.

يافتن معنای زند گی مستلزم آن است که جوينده قبل از هر چيزانسان و سرشت انسانی را بفهمد. ليکن اين هم برای درک معنای وجود انسانی کافی نيست. انسان در طبيعت تنها نيست و ما نمی توانيم جدا ازبقيه چيزها به درک انسان نا ئل آئيم. همان طور که قبلأ گفته شد انسان را بايد در رابطه با ساير موجودات کره زمين ودر رابطه با جايگاه او در گيتی باز شناخت. از آنجا که اين شناخت در زمان ها و مکان ها و شرايط مختلف زند گی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی افراد تفاوت دارد، لذ ا معنای زندگی برای انديش ورزان مختلف همواره متفاوت بوده ا ست.

تلاش برای يافتن معنی وهدف زند گی دريک نگاه فلسفی و وجود شناسانه ره به جایی نخواهد برد. کسانی در اين رابطه تاکيد بيش از حد به عمل می آورند، سرانجام به بدبينی و ياس فلسفی می رسند. از ديدگاه يک انسان خدا ناگرا ، حيات يک پديده تصادفی است و زندگی آدمی با يک نقشه قبلی، با هدف و معنای خاص توسط هيچ معمار و مهند سی طراحی نشده است. بنابراين قبل از آ ن که بخواهيم در تلاش بيهوده برای يافتن معنا و هدف زندگی، خود را از تک و تاب بيندازيم، با يد در حد توان (بدون آن که توقع زيادی از خود داشته باشيم) زند گی کنيم و تحت شرايط موجود به زندگی خويش معنا و مفهوم بخشيم. آنچه مهم است شور زندگی است و عشق به زيستن برای خود و ديگران. دريافت از زندگی چنين است که آنچه که نه تنها انسان ها را بلکه همه موجودات عالم را به هم پيوند می دهد، عشق است و عشق نيزمانند زندگی هدفی است در خود. عشق اميد می آفريند و اميد حرکت و به قولی "زندگی يعنی اميد وحرکت" .

تعريف خانواده

خانواده در نگاه قرآن

خانواده یک واحد اجتماعى است که هدف از آن در نگاه قرآن, تأمین سلامت روانى براى سه دسته است; زن و شوهر, پدر و مادر و فرزندان. همچنین هدف, ایجاد آمادگى براى برخورد و رویارویى با پدیده هاى اجتماعى است. در آیه ۷۴ سوره فرقان مى خوانیم:

والذین یقولون ربّنا هب لنا من أزواجنا قرّه أعین و اجعلنا للمتقین إماماً

و کسانى که مى گویند خداى ما، ما را از همسران مان نور چشمان ببخش و ما را رهبر پرهیزکاران گردان.

این آیه بر اهمیت خانواده و پیش آهنگى آن در تشکیل جامعه نمونه انسانى اشاره دارد, چنان که پیوندهاى سالم و درخشان خانوادگى را ایده آل پرهیزکاران معرفى مى کند. در درون واحد اجتماعى خانواده پدر و مادر از آغاز تولد کودکان به عنوان الگو براى آنان مطرح هستند, نقش و معناى اهمیت خانواده در بهسازى وضعیت بشر نیز در همین واقعیت نهفته است. در نگاه پیشوایان دین, باورها, چگونگى زندگى, عادت ها, تمایلات و اهداف والدین از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر کودکان هستند. بنابراین نوع رفتار والدین در هماهنگ سازى خواست ها و تمایلات خودشان از یک سو و تمایلات خانوادگى و اجتماعى از سوى دیگر و همچنین تلاش پیوسته آنان براى تأمین رفاه و سلامتى روانى خانواده و نوع برخوردشان با وظایف دینى و اجتماعى از عوامل ایجاد هسته تعاون و همکارى اجتماعى در کودک شمرده مى شوند. ارزش خانواده پیش از هر چیز بر پایه مودّت و دوستى بین اعضاى آن استوار است; اعضایى که انجام حقوق متقابل, آنان را در کنار یکدیگر نگاه داشته است و اگر این جریان بر اساس دوستى و تفاهم و برکنار از منیّت ها ادامه یابد به کمال انسانى مورد انتظار خواهد انجامید. از نگاه قرآن, خانواده, مدرسه محبت و دوستى است; در آیه ۲۱ سوره روم آمده است:

و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّه و رحمه إنّ فى ذلک لآیات لقوم یتفکّرون

از نشانه هاى او این است که از خود شما جفت هایى براى شما آفرید تا نزد ایشان آرامش یابید, و میان شما دوستى و مهربانى برقرار ساخت. همانا در این نشانه هایى است براى آنان که مى اندیشند.

تعريف علمي خانواده

خانواده یک واحد زيستي (بیولوژیکی) است که تشکیل آن مبتنی بر پیوند زناشویی است که براساس آن افراد دارای رابطه سببی یا نسبی بوده و با یکدیگر خویشاوند هستند.

(سايت رشد- http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/)

پيشتر از اين، گروهي از محققان علوم اجتماعي، خانواده را به «گروهي از افراد که روابط آنان با يکديگر بر اساس هم خوني شکل مي‏‌گيرد و نسبت به هم خويشاوند محسوب مي‏‌شوند»؛ تعريف کرده بودند. گروهي ديگر از جامعه شناسان، براي تعميم خانواده، به گونه‌‏اي که افزون بر روابط هم خوني، مواردي هم چون فرزند پذيري و پذيرش‌‏هاي اجتماعي و قراردادي را نيز در برگيرد، خانواده را اين گونه تعريف کردند:

«گروهي است متشکل از افرادي که از طريق پيوند زناشويي، هم خوني يا پذيرش، با يکديگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر، خواهر و فرزند در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکي پديد آورده و در واحد خاصي زندگي مي‏‌کنند».

( ساروخاني، باقر، دائرةالمعارف علوم اجتماعي، تهران، انتشارات کيهان، 1375)

ديگر صاحب نظران نيز در حوزه‏‌هاي مختلف علوم انساني، تعاريف و تعابير مشابهي در تعريف خانواده به کار برده‏‌اند،

خانواده يك واحد اجتماعى است که بايد از خانوار تميز داده شود. خانواده براساس روابطى تعريف مى‌شود که - از عمل توالد و تناسل نشأت مى‌گيرد و قانون يا رسومى ناظر آن است. روابط اصلى خانواده رابطه‌هايى است که بين زن و شوهر از يک‌سو و والدين و فرزندان از سوى ديگر برقرار مى‌شود.

در تعريف خانواده گفته مى‌شود که 'نخستين سلول يا واحد زندگى اجتماعى و يک از اساسى‌ترين نهادهاى جامعه است مرکب از زن و مرد که ممکن است کودکانى هم داشته باشند. روابط زناشويى و خويشاوندى معينى که مورد قبول جامعه است و حقوق و تکاليف افراد نسبت به يکديگر از ويژگى‌هاى خانواده شمرده مى‌شود' (تقوي، ۱۳۷۳؛ ۸).

تفاوت خانوار و خانواده

- خانوار يک مفهوم جمعيت شناختى است در حالى‌که خانواده مفهومى است جامعه شناختي.

- در تعريف خانوار شرط خويشاوندى وجود ندارد، اما اساسى‌ترين عنصر تعريف خانواده وجود گونه‌اى خويشاوندى ميان اعضاى آن است.

- يک نفر به‌ تنهايى مى‌تواند به‌عنوان خانوار مستقل در نظر گرفته شود؛ در صورتى‌که صحبت از خانوادهٔ يک نفرى درست نيست ـ اگرچه در مطالعات جمعيتى مربوط به خانواده تسامحاً خانوار يک نفرى را به‌جاى خانوادهٔ يک نفرى قرار مى‌دهند.

آنچه در مورد خانواده و كاربرد آن در رشته‌‏های گوناگون علمی گفته شد، بیانگر اهمیت نهاد خانواده در زندگی فردی و اجتماعی انسان است. هر دانشی در علوم دینی و انسانی به نوعی، خود را ملزم به بررسی علمی و فنی مسائل خانواده می‌‏داند و در حوزه تخصصی خود در چارچوب معیّنی از آن سخن می‏‌گوید. همچنین به دست آمد كه مفهوم و تعریف «خانواده» در علوم گوناگون چندان تفاوتی با هم ندارد، منتهی هر یك طبق نیاز خود، جنبه خاصی از آن را مورد توجه قرار می‏‌دهد

نتیجه گیری

روش‌های ایجاد هماهنگی بين كار و زندگي

برنامه‌ریزی برای زندگی و کار باید به‌عنوان یک درس، آموخته شود. نمونه‌هایی از آموزش خانه‌داری نشان می‌دهد که این آموزش‌ها باید زودتر از دوره متوسطه شروع شود. به‌عنوان افرادی که با نقش‌های گوناگونی در زندگی بزرگ می‌شویم و پیشرفت می‌کنیم، تمرین دوباره زندگی و کار در دوره‌های رسمی، گردهمایی‌ها یا مشاوره، در سطوح مختلف آموزشی و سنی بالاتر مفید خواهد بود.

دیدگاه‌های منطقی تعادل کار و خانواده به شرح زیر است:

1- به کار و زندگی به‌عنوان دو مقوله پیوسته و مرتبط نگاه کنید.
2- کار مورد علاقه خود را انتخاب کنید.
3- کاری با حقوق کافی انتخاب کنید.
4- در مورد همسر مناسب و زمان مناسب ازدواج تصمیم‌گیری کنید.
5- تصمیم بگیرید چه زمانی بچه‌دار شوید و چگونه از او مراقبت کنید.
6- اولویت‌های زندگی را تعیین کنید.
7- آموزش‌های لازم را برای کار خود به دست آورید.

این تصمیم‌گیری‌ها می‌تواند اضطراب را در گزینش و ترتیب برنامه‌ریزی کار و زندگی کاهش دهد.
شباهت‌های ویژه بین خانه و محیط کار در ساختـــار، سازمان و وظایف نشان می‌دهد که برخی توانایی‌ها برای هر دو محیط سودمند است؛ توانایی در:

- تفکر منطقی- نوآوری و خلاقیت- تصمیم‌گیری- گفت‌وگو- حل مسائل- رفع درگیری‌ها - تعیین اهداف - مذاکره و مشورت
(قويدل، سيما، سایت همشهری)

از زمانی که آمریکا حرکتی را به سمت تولید و مصرف انبوه آغاز کرد، در فضاهای کاری، تفاوت‌های قابل ملاحظه‌ای رخ داد. در واقع در آن زمان، تولید انبوه کالاها مستلزم ساعات زیاد کار کارگران بود و در چنین شرایطی، زمانی برای مصرف کالاهای انبوه تولید شده، توسط همین کارگران به عنوان اعضای جامعه، وجود نداشت و در نتیجه بازار کالاها با رکود مواجه می‌شد. به همین دلیل، به تدریج از حدود سال 1920، تلاش شد فرآیندی به کار گرفته شود که طی آن، بتوان ضمن تولید کالای زیاد، ساعات کاری کارگران را نیز به نحوی کاهش داد که تعادلی میان کار و زندگی آن ها ایجاد شود. این روند در سال‌های بعد همچنان پی گرفته شد تا جایی که کم‌کم بحث شغل و حرفه به عنوان career و نه job مورد توجه قرار گرفت.
در چنین فرآیندی، به تدریج کار و زندگی به شدت با هم آمیخته شدند و فضای جدیدی را به وجود آوردند؛ چنان‌که اکنون حتی به راحتی نمی‌توان کار و فراغت را از هم جدا کرد. به عنوان مثال، در شرایط فعلی، ما ممکن است در اینترنت به دنبال مطلبی در رابطه با کار و حرفه خود بگردیم و در عین حال، مانند اوقات فراغت، قهوه‌ای بخوریم و به موسیقی گوش دهیم. از سوی دیگر، ما عموماً بر این باوریم که کار می‌کنیم برای زندگی و نه زندگی برای کار؛ ولی به هرحال، در روند زندگی خود، کار زیادی را تجربه می‌کنیم و گرچه کار می‌کنیم تا به لذت و خوشی برسیم یا در زمان فراغت به کارهای دیگری بپردازیم، اما می‌خواهیم که از کارمان هم لذت ببریم.
تحولات اقتصادی و اجتماعی جدیدی که در جوامع به وجود آمده، نگرانی‌های زیادی به ویژه در خانواده موجب شده است؛ چرا که وقتی کسی زیاد کار می‌کند، اولین افرادی که نگران او شده و نسبت به این روند معترض می‌شوند، اعضای خانواده‌اش هستند. در چنین شرایطی، دولت‌ها پیوسته سعی می‌کنند امکاناتی را در نظر بگیرند تا کارکنانی خشنود، بشاش و با بهره‌وری بالا داشته باشند. از این‌رو، آن ها به شیوه‌های مختلف، در جهت ایجاد تعادل میان کار و زندگی تلاش می‌کنند. در همین راستا، مثلاً در ایرلند، یک روز با عنوان روز "تعادل بین کار و زندگی" نام‌گذاری شده و در آمریکا نیز یک ماه را ماه "کار و خانواده" نام نهاده‌اند.
وی افزود: در این رابطه، ابتدا موضوع کارگر مطرح شد ولی بعدها به این نتیجه رسیدند که این دید که در آن، تنها به فرد توجه می‌شود، نگاهی صرفاً روان‌شناختی و ناقص است و سازمان نیز باید در نظر گرفته شود. در ادامه، چند سال قبل موضوعی با عنوان "نردبان کار و زندگی" مطرح شد. در این طرح، فرد به عنوان پایه راست و سازمان پایه چپ نردبان فرض می‌شد و می‌گفتند اگر قرار باشد صعودی از این نردبان در کار باشد، باید پایه‌های راست و چپ تعادل داشته باشد.

این در حالی است که بعد از مدتی، یعنی حدوداً پس از سال 2005، گفته شد که باید سطح دید را فراتر کرده و جامعه نیز در نظر گرفته شود. در نتیجه، سطح تحلیل از حالت دوگانه، به شکلی سه‌گانه تغییر کرد. در طرح جدید، از یک سو، در سطح خرد، ویژگی‌های شخصیتی، تأهل، پایگاه اجتماعی و اقتصادی فرد و میزان درآمد او مطرح است. در سطح میانی، به سازمان، مدیریت، پایه شغلی و ... توجه می‌شود و در سطح کلان نیز این موضوع مورد بررسی قرار می‌گیرد که در اثر فعالیت افراد و سازمان‌ها، جامعه چگونه حرکت کرده، به چه سمتی پیش می‌رود و چه «پرچمِ هستي» و «عَلَمِ اَلَستی»/696...

ما را در سایت «پرچمِ هستي» و «عَلَمِ اَلَستی»/696 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avayeneh بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1402 ساعت: 5:35