#طنزسیاهنمای 672«خیک شیره» یا «خرس خیره»؟!گفت: دهه هشتادیها جلوی مرا گرفتند و گفتند: شما در سال 57 چه میخواستید؟ گفتم: تو چه پاسخی دادی؟ گفت: من پاسخ دادم همان را که شما اکنون میخواهید! گفتم: آنان چه گفتند؟گفت: آنان گفتند: پس به دست آوردن کافی نیست! نگهداشتن مهمتر است! گفتم: منظورشان چیست؟ گفت: منظورشان این است که چون نمیدانستید چه میخواهید،«خرس خیره» را به جای «خیک شیره» گرفتید! گويند چند نفر در روزقي نشسته از رودي ميگذشتند. خرسي در آب افتاد بود. خيال كردند خيك شيره است. يك نفر از آنها «دل بهدريا زده» خود را در آب انداخت و شناكنان بهخرس نزديك شد. همين كه دست دراز کرد تا خرس را بگيرد، خرس او را سخت گرفت و در او بياويخت. بيچاره هرچه بيشتر در استخلاص خود كوشيد،كمتر نتيجه گرفت.رفقايش از طول انتظار خسته شده فرياد كشيدند: خيك را ول كن و بيا.در جواب آنها گفت: من ميخواهم خيك را ول كنم ،ولي خيك شیره مرا ول نميكند!گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟! شفیعی مطهر دانلود رایگان کتابها و دیگر آثار این قلم در کانال گزینگویههای مطهرhttps://t.me/nedayemotahar بخوانید, ...ادامه مطلب
#طنزسیاهنمایی 505خیک شیره!گفت:چرا تو این قدر به من گیرمیدهی و حرف های راست و درست مرا،#سیاهنمایی مینامی؟گفتم: آخر تو این سخن حکیمانۀ سعدی را رعایت نمیکنی که می گوید: جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت.گفت:آخر همین سعدی این سخن را هم می گوید: متکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد.گفتم:تو باید بدانی مسئولان دلسوز و زحمتکش ما از انتقاد خوششان نمیآید.گفت:تواناترین انسان،انتقادپذیرترین انسان است. گفتم: تو برای این که توی دردسر نیفتی آدم ها را از ظاهرشان قضاوت نکن! گفت: از باطنشان قضاوت کنم؟ من فکری کردم و دیدم باز مشکل ایجاد می شود،گفتم: از روی باطنشان هم قضاوت نکن! گفت: پس چه کنم؟ من چون در پاسخ درماندم،گفتم: کلّاً تو کاری که به تو ربطی ندارد، دخالت نکن! تو چه کار به کار مسئولان داری؟گفت: من نمی خواهم در کار مسئولان دخالت کنم،آنان در همه کار ما دخالت و تعیین تکلیف می کنند! آنان باید بگویند ما چه بخوریم،چه بپوشیم، چه بگوییم،چه بنویسیم،و... ما آنان را رها کرده ایم.آنان ما را ول نمی کنند!گويند چند نفر در روزقي نشسته از رودي مي گذشتند. خرسي در آب افتاده بود. خيال كردند خيك شيره است. يك نفر از آن ها «دل به دريا زده» خود را در آب انداخت و شناكنان به خرس نزديك شد. همين كه دست دراز کرد تا خرس را بگيرد، خرس او را سخت بگرفت و در او بياويخت. بيچاره هرچه بيشتر در خلاص خود كوشيد، كمتر نتيجه گرفت.رفقايش از طول انتظار خسته شده فرياد كشيدند: خيك شیره را ول كن و بيا.در جواب آن ها گفت: من مي خواهم خيك را ول بكنم ولي خيك شیره مرا ول نمي كند!! گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟! شفیعی مطهر دانلود رایگان کتاب ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین گویه های مطهرhttps://t.me/nedayemotahar Adbl, ...ادامه مطلب